محل تبلیغات شما



نمیدونم اصلن بحث سر چی بود که رسید به من .

ینی لازم نیس بحث سر من باشه آخرش ختم میشه ب من .

قبلنا نه تنها جواب نمیدادم بلکه انقدری خودخوری میکردم و گریه میکردم ک .

ولی چون هیشکی گریه هامو نمیدید دفه ی بعدش جملات با غلظت بیشتری تو روم بیان میشدن . 

روز اول ثبت نام دانشگاه هم آخریش بود ک تقریبن تمام مهر ماه و به کامم تلخ کرد 

ولی دیگه خبری از گریه نبود .

امشبم . خوب بودم .

برگشت گف تو اگه عقل داشتی (.) 

:)

قلبم خیلی وقته له شده از این حرفا . دیگه حتا اینجور موقعا حسش نمیکنم .

تلخند هایی ک رو صورتم میان و اشکای حلقه زده تو چشام ک هیچ وقت نمیریزن .

هنوزم اینجور موقع ها "فکرم به سمت حرفهایی میرود که بوی سیری از زندگی میدهد , خستــــــه شــــــــده ام "

ایـــنجا' قـــرار شـــد از 'الان بـنویـــسم !
      نــــه از گذشتــه هــــای تلــخ  !
      نــــه از آیـنــــده هــــای دلهــره آور !
از کـســـی کـه تنهـا دلخـوشـی ایــن روزاش شده روزمــرگی هاش و آدمایـــی کـه رهگــذر جـــاده زندگیـــشن  !
   از کـســی کـه هنــوز روزمـــرگی هاش تـلــخ میـگذره !
     از کـســی کـه هنــوز رهگــذرا بَـــد تـا میـکنن بـاهــاش !
ولــــی زنـدگی ادامـــه داره '

چهارمین ماه از این روز شمار و ماهگرد هم گذشت 
چن روز دیگه رسمن ترم هم تموم میشه و من هنوز تو خماری روزایی موندم ک حتا نفهمیدم چجوری گذشت!
سردی این زمستونی ک ختم میشه ب تو هم قشنگه.
همه چی قشنگه وقتی بهونه داشته باشی!
این چند روزی ک بعد حال بد روز آخر 
تا شنبه این هفته 
ک سرجلسه امتحان از اون شیشه بزرگ کلاس سرویس دانشکده رو دیدم و فهمیدم اومدن و به پهنای صورت لبخند زدم , برام سخت بود و سخت گذشت 
الان دیگه سخت یه کلمه نیس برام ی سبک شده برا زندگی کردن , همه چی آسون میگذره ولی من سخت زندگی میکنم !
همه چی خوبه ولی نفسای به شماره افتاده و تپش های قلبم چیزی غیر این میگن ! 
اگه بخوام راجب دانشکده بگم و خودم و درسا .
فعلن ک ن حسی هست ن علاقه ای و صرفن داره میگذره و جلو میره و همین برام کافیه! 
پ.ن:دنیا خندع هامو نگرف , دنیا حسامو برا لذت بردن از زندگیم گرف! 


پاییزم از کوچه های شهر رفت .

هنوز زردی برگاش , سوز سرماش , اشک ابراش هست .

هنوز یادگاریای پاییز دل میبرن از آدما .

ترمم داره تموم میشه و من هنوز باورم نشده موندم و دل بستم و دل کندم !

آخر آذر برام قشنگ تموم شد .

ولی دی ماهی ک اومد پر بود از اشک !

من خودم بودم , خودم موندم , چیزی ک فکر میکردم بهترینه ! هر چند تو نبینی!

29 م دیگه باور داشتم خودمو , قلبمو .

ولی حیف ک دی ماه همه چیو ازم گرفت .

آدم عجیبی شدم , حتا بعد اون همه اشک , بهش حق دادم ک بخوادت , حتا ب توم حق دادم موقع حرف زدن ب چشای سبز روشنش نگا کنی! 

حق دادم ب دلش , میفهمی !!!

حتا تو خوابگاه وقتی داش استوریاتو چک میکرد . بماند!

خاکستری تو با سردی پاییز من, نهایت شد پاییز خاکستری من
همونقدر سرد , همونقدر بی رنگ .
من امسال از زردی پاییز, خاکستری تو رو فهمیدم , ن بیشتر , ن کمتر .

 


داشتم گوش میدادم ! 
سرمو گذاشته بودم رو شیشه ماشین !
ب خودم گفتم دلیلی ندارم نگهش دارم تو دلم !
خب تو ک خدایی ی نشونه بده نگهش دارم !؟ ی نشونه ک نتونم اما و اگر بیارم !
ب ساعت نکشید 
نوتیفش سر گوشیم اومد .
نفسم قط شد , دستام سِر .
همیشه اولینا سخت بوده ! 
حرفامون ک ته کشید مطمعن بودم دیگه بهونه ای نیس برا حرف زدن 
شب بازم .
پاییز خاکستری من ,پاییز داره نفسای آخرشو میکشه, همون پاییزی ک کار دستم داده , حواست هست .

حواست هس بدون اینکه بخوای شدی دست خدا برا اثبات دلم!


من از عشق و عاشق شدن هیچی نمیدونم 
ولی از دوست داشتن چرا .
اینکه دوست داشتن تو رو چی صدا کنمم برام جای سواله 
همه چیز راجب تو برام سواله 
سوالایی که هیچ جوابی از طرف تو ندارن 
سوالی که از ترس بیجواب موندن , هیچ وقت نمیپرسمشون حتی از خودم !!!
من رهات کردم تا جون بگیری تو دلم ! 
ولی الان تموم دغدغه م این شده که دلخوش به کجای ماجرام ! 
من دیگه حتا نگاهمم به نگاهت نمی افته ! 
هر چی بود و هست همش از دور , از جایی که تو حواست نیست ! 
کل این ماجرا منم ! 
دو طرف و که نگا کنی سمت تو هیچی نیست .
دوز احساسم ک میاد پایین منطقی بهت فک میکنم !
ولی منطقم خالی از توعه , من هیچی از تو برای قانع کردن خودم_برا نگه داشتنت_ ندارم ! 
با این وجود بیقراریام دیدن داره !!!!!!!
من احمقانه دوست دارم همین ! 


گاهی باید خودمون دل خودمونو بشکنیم تا غرورمون نشکنه (منم میدونم احساس , غرور بردار نیست ولی .) میدونم چقد سخت میگذره ولی اهمیت نمیدم میدونم چقدر خودمو الکی غرق درس و نقاشی و روزمرگی هام میکنم تا فکر نکنم ! تا یهویی نشکنم جا نزنم برنگردم ! ولی گاهی باید گذشت از چیزی ک برای تو نیست ! #دلتنگ #دلگیر
وقتی قلم ب دست میشی و رنگ میدی به صفحه سفید کاغذ و حتا نمیتونی دلیل خنده بشی برا کسی ک تمام احساست درگیرشه یعنی نمیشه که نمیشه ! شاید بینشون فقط منم ک دور موندم و هنوز دوستی میکنم و دوستی میکنن بامن , وگرنه من تنها تر از اونیم ک کسی بمونه برام ! گاهی فکر میکنم , به کم بودنم , به اینکه کافی نیستم برای شادی لحظه هاشون ! . این داستان ادامه دارد !

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش طلایاب حرفه ای